در اینجا نیازی نیست که در مورد چه چیزی بیان شود ساتوشی ناکاموتو (هر کسی که باشد ، او یا آنها ممکن است) این سیاره را هدیه داده است. نام و شخص یا اشخاص یک معما هستند. حدس و گمان های زیادی در مورد اینکه این نهاد چه کسی بود یا هست ، وجود داشته است. در طول نه سال کوتاه ، زیرساخت های گسترده ای پدید آمده است. حدس کسی که از اینجا می رویم حدس هرکسی است. اشتباه نکنید ، میراث این شبح ، چه هدیه و چه نفرین در نظر گرفته شود ، بسیار بزرگ است. فقط برای چند لحظه ، ذهن خود را آزاد بگذارید و بگذارید قدم بزنیم ، در مکانی که Ghost of Satoshi Nakamoto بازدید کرده است و جایی که ممکن است یک دیدار نزدیک باشد ، کاوش می کنیم..

چه چیزی قابل اندازه گیری است

نوشتن برای چنین بازار سریع و بی ثباتی مانند بلاکچین و ارزهای رمزپایه هم شادی آور است و هم ناامیدکننده. این یک لذت است که به معنای واقعی کلمه با فناوری های جدیدی که به نفع بشریت است جهان را در مقابل چشمان شما تغییر می دهد. این ناامیدی از این جهت است که تغییرات بسیار سریع است ، به طوری که گاهی اوقات در زمان نوشتن ، ویرایش و انتشار مقاله ، اطلاعات – مثلاً چگونگی محدودیت بازار ارزهای رمزنگاری شده اکنون از 300 میلیارد دلار فراتر رفته است, جست و خیز کردن بر روی برخی از مشهورترین نام های شرکت های ما – گاهی با خواندن آن منسوخ می شود. متاسفم … در این مورد این می تواند در یک ضربان قلب بالا یا پایین برود ، زیرا نوسانات بازار بدنام است.

از آنجا که ارز رمزنگاری شده هنوز یک صنعت نسبتاً جوان است ، بیایید بررسی کنیم که در رابطه با چه چیزی می گذرد قانون متکالف, رابرت متکالف ، مخترع اترنت ، در مورد پذیرش فناوری الکترونیکی معرفی کرده است:

مقدار یک شبکه ارتباط از راه دور متناسب با مربع تعداد کاربران متصل سیستم (n2).

آیا قانون متکالف در مورد تصویب ارز رمزنگاری شده اعمال می شود؟? احتمالاً, اگر قانون مجدداً قرائت شود:

قانون متکالف اظهار می دارد که مقدار یک شبکه متناسب با مربع تعداد کاربران است.

کلمات کلیدی در اینجا “ارزش” و “کاربران” هستند.

به صورت گرافیکی ، به این شکل است:

آنچه در اینجا قطعاً قابل اندازه گیری است این است کمتر از 1٪ از جمعیت جهانی است ارزهای رمزنگاری شده خود این را به قانون متکالف وصل کنید. من می توانم آهنگ را بشنوم ما تازه شروع کرده ایم بازی در سر من برای یک شبح خیلی بد نیست ، بله فکر می کنم?

تراز کردن زمین بازی

چیزی که کمتر قابل اندازه گیری است ، فقط به این دلیل که ما هنوز خیلی زود در مرحله فرزندخواندگی هستیم ، توانایی بلاکچین برای زمین بازی را مساوی کنید– و جرات اضافه کردن ، به بالا بردن زمین بازی نیز! دنیای ما مملو از دروازه بان ها ، کارتل ها ، مشاغل ، شرکت ها ، انجمن ها و گروه هایی است که دسترسی و تنگنای اغلب اوقات به کالاهای اساسی و خدمات را کنترل و کنترل می کنند. آیا کسی این را می خواند که مثلاً ISP محلی خود را دوست داشته باشد؟ پول و بانکداری چطور؟ در مورد بازگشت مناسب سرمایه گذاری این روزها چه خبر?

در این پیاده روی که در حال پیاده روی هستیم ، جهانی با آزادی و دسترسی به هر آنچه ممکن است نیاز داشته باشید را تصور کنید بدون مجبور به گذر از دروازه بان اگر در انگلیس زندگی می کنید و می خواهید مقداری انرژی مالی (به عنوان مثال پول) برای شخصی در اندونزی ارسال کنید ، معامله را در بلاکچین پردازش می کنید و در عرض چند دقیقه گیرنده آن را انجام می دهد. هیچ بانکی لازم نیست. نیازی به تبدیل از پوند به روپیا نیست. این سیستم چه در کنار یکدیگر ایستاده باشید و چه در نیمه راه این سیاره باشید. این جهانی است که ساتوشی ناکاموتو هنگام تولد بیت کوین تصور می کرد. هنگامی که فرد – از همان لحظه که این مظاهر مادی یا فکری ما را ترک می کند – برای کودکان ، ایده ها ، آثار هنری یا فناوری به دنیا می آورد ، آنها زندگی خود را فرض می کنند.

بیشتر است خیلی بیشتر است بلاکچین از آنچه هرکسی می توانست پیش بینی کند و در همان ابتدا به مناطقی که پیش بینی نشده بود ، پیشی گرفته است. اما قبل از کاوش در برخی از این مناطق ، بیایید متوقف شویم تا بدانیم که چرا شبح Satoshi Nakamoto از ما بازدید کرد.

یک دلیل وجود دارد که ما یک شبح داریم

ما خواننده گرامی از مسیری که طی کرده ایم خارج نشده ایم. ما برای پرسیدن سوال مدتی روی نیمکت نشسته ایم, چرا الان? یک دلیل وجود دارد که ما در آنجایی هستیم که هستیم.

حدود سال 1998 اثری جذاب از ویلیام اشتراوس و نیل هاو با عنوان خواندم چرخش چهارم. نویسندگان آن کسانی بودند که عبارت “نظریه نسل “, و این کتاب جایی است که اصطلاح “نسل هزاره” نشات گرفته. اگر هنوز کتاب را نخوانده اید ، کتاب بسیار خوبی است.

به جای توضیح تئوری آنها ، بگذارید بجای آن قیاسی ارائه دهم. بیایید در ذهن خود شخصی را که در سال 1900 در لندن متولد شده است ، به تصویر بکشیم. آن شخص از محیط خود می آموزد. والدینشان بر اساس یادگیری و محیطی که والدین در آن متولد شده اند ، حدود سال 1880 ، به آنها درس زندگی می دهند. این فرد در دوران ویکتوریا در حال رشد است. محیط آنها پایدار و امن است و بسیاری از مردم موفق می شوند. به طور کلی ، برای این نسل زندگی خوب است.

حال ، بیایید در سال 1940 به لندن برویم. یک زندگی متولد شده در آن سال چگونه خواهد بود؟ اروپا در حال جنگ است. دشمن می تواند در هر ثانیه بمب را مورد حمله قرار داده یا پرتاب کند. با تشدید هرج و مرج و ویرانی ، کودکان خوش شانس از شهر دور می شوند. غرایز ترس و بقا حاکم است.

آنچه اشتراوس و هاو در تحقیقات تاریخی خود کشف کردند ، ظهور الگوها است. نسلی که با صفات خاصی متولد شد ، فرزندانی را به وجود آورد که دارای صفات دیگری بودند ، سپس فرزندانی را که دارای صفات مختلف بودند ، و غیره به صورت نیمه منظم و با تکرار به دنیا آوردند. اشتراوس و هاو کاملاً به دهه 1100 بازگشتند و از صحت این “نسل” ها ، به قول آنها حیرت زده شدند.

“با اثبات اینکه نوآوری های فن آوری قارچ گونه اخلالگرانه است و به نوعی به فروپاشی نظم اجتماعی فعلی می افزاید ، این هزاره نه تنها در صف مقدم بلکه در صندلی راننده این تغییر پارادایم تکتونیکی قرار می گیرد.”

طبق تئوری نسلی آنها ، ما در اواسط یک دوره “زمستانی” هستیم که با فروپاشی مالی 2008 (بسیاری از تئوری ها) نظریه پردازی کرده اند (در این دوره ها همیشه “بحران” وجود دارد). ثابت شده است که نوآوری های تکنولوژیکی قارچ گونه مخل است. و به نوعی تشدید پوسیدگی نظم اجتماعی فعلی ، هزاره ها نه تنها در صف مقدم بلکه در صندلی راننده این تغییر پارادایم تکتونیکی قرار دارند. به عنوان مثال دوره های زمستانی در ایالات متحده شامل جنگ انقلابی ، جنگ داخلی و دوران رکود بزرگ / جنگ جهانی دوم است. هر یک از این دوره ها شاهد بهم ریختن نظم اجتماعی کنونی بود تا زمانی که بحرانی رخ داد و مردم را برای مبارزه متحد کرد. این چرخه ، این نسل هزاره است که باید در سنگرها بجنگد تا به جامعه کمک کند تا از خاکستر برخاسته و یک نظم اجتماعی جدید ایجاد کند. اینجا پیام رسان را شلیک نکنید. نسل من برای طغیان متولد شد (1960) ، و ما سهم خود را انجام دادیم.

با فروپاشی نظم اجتماعی قدیمی ، من اطمینان ندارم که بحران نسلی که برای گردهم آوردن مردم لازم بود ، در واقع فروپاشی مالی سال 2008 بود. تئوری من این است که Satoshi Nakamoto کاغذ سفید, اولین بار در اواخر سال 2008 ، درست پس از فروپاشی به جهان رها شد ، بذرها را برای بازسازی نظم اجتماعی کاشت – اما “بحران” هنوز رخ نداده است. فقط زمان نشان می دهد که این نظریه درست است یا خیر.

اگر بخواهیم صحبت کنیم ، اکنون زمان مناسب ، خواننده عزیز ، برای ادامه راه ما است. مهمترین از همه در آینده است.

امید

ما اکنون کاملاً از دنیای ملموس ، آنچه قابل اندازه گیری و اندازه گیری است ، خارج می شویم و وارد جهان نامشهود می شویم ، دنیای احساسات و احساسات ، که قابل اندازه گیری نیست اما از همه مهمتر است.

آیا باید درد را ذکر کنم؟ به جرات می توانم به مردم یادآوری کنم که چه تعداد شغل از بین رفته است ، چه تعداد خانه از دست رفته است ، چه تعداد از مردم مجبور به تماشای تبخیر پس انداز زندگی خود هستند که چند سال پیش نبوده است؟ آیا باید در مورد اینکه فقط برای خراشیدن باید دو یا چند شغل کار کنم صحبت کنم؟ آیا لازم است به شما یادآوری شود که برای بخش کوچکی از زندگی ، بزرگترین زندگی در زندگی است که وجود داشته است ، اما بقیه احساس می کنند در زنجیره های بدهی و مشقت ناپذیر غرق شده اند ، و هیچ راهی برای خارج شدن ندارند?

اگر به شما بگویم بلاکچین می تواند انرژی مالی و فعالیت اقتصادی را به میلیاردها نفر در سراسر کره خاکی برساند ، چه می گویید به بانکها دسترسی ندارید به عنوان بخشی از ایمنی و امنیت ارسال وجوه از طریق نظیر به نظیر؟ اما این تنها آغاز است. شما می خواهید برای یک کار درخواست کنید و باید مدارک خود را تأیید کنید? بلاکچین می تواند این کار را انجام دهد. دیگر نمی توانید فرم ها را پر کرده و روزها یا هفته های انتظار را برای دریافت آنچه که نیاز دارید تحویل دهید. در بسیاری از نقاط جهان ، عنوان واضح مالکیت زمین مسئله بزرگی است – مهم نیست که هر کجا زندگی کنیم ، تأیید و تأیید مالکیت عنوان روندی دست و پا گیر است. بلاکچین می تواند همه اینها را برطرف کند. اگر شما از هر نوعی هنرمند هستید که می خواهد به درستی برای کار شما پول دریافت شود یا نگران سرقت هویت یا حریم خصوصی آنلاین هستید, برای حل ، محافظت یا بهره مندی به بلاکچین مراجعه کنید شما به روشهای بی شماری در مورد استفاده از بلاکچین چه باید کرد تکامل آگاهانه انسان را تقویت کنید, زوج?

برای ما که می توانیم احساس کردن امروز دنیای ما چقدر اشتباه است ، شبح ساتوشی ناکاموتو برای ایجاد امید ، و شاید کمی شادی ، با کمی خوشبختی برای اندازه گیری خوب ، تلاش می کند. یکی ، دیگر احساس نمی کنم گیر افتاده ام. من راهی رو به جلو می بینم.